هدیه ایران - نام های دختر که با حرف «ف» شروع میشوند

فرح‌نوش /f.-nuš/ (عربی ـ فارسی) (فرح + نوش)، 1- شادمانی و سُرور جاوید؛ 2- (به مجاز) آن که همیشه شادمان است، همیشه شاد.

توضیحات بیشتر

فرحانه /farhāne/ (عربی) (مؤنث فرحان)، فرحان.

توضیحات بیشتر

فرحزاد /farahzād/ (فرح = شادمانی و سرور + زاد = زاده)، 1- زاده ی شادمانی و سرور؛ 2- ویژگی کسی که تولدش موجب شادمانی و سرور است؛ 3- (به مجاز) نوزاد خوشقدم و خوش یمن.

توضیحات بیشتر

فرحناز /f.-nāz/ (عربی ـ فارسی) 1- آن که مسرور و شادمان است و دارای ناز و عشوه است؛ 2- (به مجاز) زیبا روی مسرور و شادمان.

توضیحات بیشتر

فرخنده /farxonde/ 1- موجب رویداد یا پیامدهای خوشایند و خوب، مبارک، خجسته؛ 2- (در قدیم) نیک بخت و کامروا.

توضیحات بیشتر

فردخت /far doxt/ [فر = شکوه و جلال که در بیننده شگفتی و تحسین پدید آورَد؛ (به مجاز) مایه‌ی جلال و شکوه؛ زیبایی و برازندگی + دخت = دختر] 1- روی هم به معنی دختری که شکوه و جلال آن در بیننده شگفتی و تحسین پدید آورد؛ 2- دختر مایه‌ی جلال و شکوه، دختری که دارای زیبایی و برازندگی است.

توضیحات بیشتر

فِردوس /ferdos/ (در عربی فردَوس) 1- (معرب از فارسیِ پردیس)، بهشت؛ 2- (اَعلام) شهرستانی در جنوب غربی استان خراسان رضوی.

توضیحات بیشتر

فردیس /fardis/ پردیس، فردوس، بهشت.

توضیحات بیشتر

فَرّخ /farrox/ 1- خجسته و مبارک و فرخنده؛ 2- (در قدیم) خوشبخت و کامیاب؛ 3- بزرگوار و ارجمند؛ 4- موزون و دلپذیر؛ 5- خوش و خوب؛ 6- (در حالت شبه جمله) خوشا، نیکا.

توضیحات بیشتر

فرّخ‌لقا /f.-leqā/ (فارسی ـ عربی) 1- خوش صورت، زیبا چهر، زیباروی، نیکو دیدار، خوش برخورد؛ 2- (اَعلام) قهرمان داستان امیر ارسلان رومی، دختر پترس شاه فرنگی، که امیر ارسلان با دیدن تصویرش، عاشق او شد و در صدد یافتن او برآمد.

توضیحات بیشتر