فَرهاد
/farhād/
1- در بعضی منابع فرهاد را «یاری» معنی کردهاند؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پهلوان ایرانی دوران کیکاووس و کیخسرو، که رستم او را برای رهاندن بیژن از زندان افراسیاب با خود به توران برد؛ 2) عاشق ناکام شیرین همسر خسرو پرویز، در داستانهای ملی؛ 3) نام پنج تن از شاهان اشکانی، فرهاد اول: شاه [حدود 176-حدود 171 پیش از میلاد]، که آماردها را مطیع ساخت و آنان را به پاسداری دروازهی خزر گماشت؛ فرهاد دوم: شاه [حدود 136- حدود 128 پیش از میلاد] که دست سلوکیان را از خاک ایران کوتاه کرد. در جنگ با سکاها کشته شد؛ فرهاد سوم: شاه [حدود 70-58 پیش از میلاد]، که به دست پسرانش مسموم شد؛ فرهاد چهارم: شاه [حدود 37-2 پیش از میلاد]، که پدر، برادران (30 تن) و جمعی از بزرگان دربارش را در آغاز سلطنت کشت. بر اثر شورش مردم به مشرق ایران گریخت و برای بازگشت به سلطنت، از سکاها یاری گرفت [30پیش از میلاد] سرانجام به دست همسر رومی خود و پسرش فرهادک (فرهاد پنجم) کشته شد؛ فرهاد پنجم، معروف به فرهادک: شاه [2 پیش از میلاد – 4 میلادی]، که پدرش را کشت و مادرش را به زنی گرفت. مردم بر او شوریدند و او را همراه با مادرش کشتند.
توضیحات بیشتر