هدیه ایران

... 271 272 273 274 275  ... 

نهایت /na(e)hāyat/ (عربی) 1- پایان، انتها؛ 2- آخرین، بالاترین، بیشترین؛ 3- بالاترین حد چیزی.
توضیحات بیشتر

نهضت /ne(a)hzat/ (عربی) 1- (در سیاست) جنبش؛ 2- (در قدیم) حرکت، عزیمت.
توضیحات بیشتر

نَوا /navā/ 1- صدای موسیقیایی، نغمه؛ 2- (در موسیقی ایرانی) یکی از دستگاههای هفت‌گانه‌ی موسیقی سنتی ایران؛ 3- آوازِ پرندگان خوش صدا، مانند بلبل؛ 4- (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) آواز، از الحان قدیمی، 5- پرده، مقام؛ 6- سامان و ترتیب و نظم؛ 7- (در قدیم) (به مجاز) نفع و سود، فراخی نعمت، فراخی.
توضیحات بیشتر

نَوال /navāl/ (عربی) 1- آنچه بخشیده می‌شود، عطیه؛ 2- (در قدیم) بخشش و عطا.
توضیحات بیشتر
جایزه نقدی شارژ موبایل

نوبخت /no(w) baxt/ 1- (= جوان بخت) 2- (اَعلام) 1) از نام‌های دوران ساسانی؛ 2) نوبخت اهوازی نام ستاره شناس و مهندس نامور ایرانی در دربار منصور خلیفه‌ی عباسی، که در طراحی و نظارت بر ساختمان شهر بغداد شرکت داشت. او دو کتاب ریاضی را از زمان پهلوی به عربی برگردانید.
توضیحات بیشتر

نوبَر /no(w) bar/ 1- ویژگی میوه‌ای که در آغاز فصل خود به بازار می‌آید؛ 2- (به مجاز) تازه و جدید؛ 3- (در قدیم) تَر و تازه، شاداب؛ 4- (در قدیم) تحفه، نو برانه.
توضیحات بیشتر

نوبهار /no(w) bahār/ 1- آغاز فصل بهار؛ 2- (در قدیم) سبزه‌ی نو رسته، گل و شکوفه‌ی تازه روییده؛ 3- نو بهار (از سنسکریت) (در قدیم) به معنی معشوق یا زن زیبا؛ 4- (اَعلام) نام معبد بودایی در بلخ که به علت وجود بت‌های زیبا در آن، «مشبه به» زیبارویان و معشوقگان قرار گرفته است.
توضیحات بیشتر

نوح /nuh/ (عربی) 1- (در عبری) به معنی راحت است؛ 2- (اَعلام) 1) سوره‌ی هفتاد و یکم از قرآن کریم دارای بیست و نه آیه؛ 2) از پیامبران مذکور در عهد عتیق و قرآن، که بنا بر روایات چون مردم آموزشهای او را نپذیرفتند، خداوند به او فرمان داد برای خود کشتی بسازد و پیروانش را همراه با یک جفت از هر جانوری در آن جای دهد. آنگاه توفانی فرستاد که همه‌ی روی زمین را آب فرا گرفت، نوح و همراهانش پس از فروکش کردن توفان به روی زمین فرود آمدند؛ 3) نوح: نام دو تن از امیران سامانی. نوح اول: امیر سامانی [331-343 قمری]؛ نوح دوم: امیر سامانی [366-387 قمری]، که در 13 سالگی بر تخت نشست و تمام دوران او به جنگ با یاغیان گذشت.
توضیحات بیشتر
جایزه نقدی شارژ موبایل

نوذر /no(w)zar/ (اَعلام) (در شاهنامه) نام پسر منوچهر یکی از پادشاهان کیانی که پس از او به سلطنت رسید و به دست افراسیاب گرفتار شد و با بیشتر سران لشکر کشته شد.
توضیحات بیشتر

نورا /nurā/ (نور+ ا (پسوند نسبت)) 1- نورانی، درخشان؛ 2- (به مجاز) زیبا.
توضیحات بیشتر

... 271 272 273 274 275  ... 
برندگان قرعه کشی